رسوائی اخیر در انرون و ورلدکام[1] و شرکت های دیگر این احساس عمومی را در جامعه ایجاد کرد که
مدیریت سود اعمال شده توسط مدیران شرکت ها در اکثر مواقع به صورت فرصت طلبانه است، تا بتوانند از
این نوع مدیریت سود حداکثر منفعت شخصی را ببرند و کمتر به منافع سهامداران توجه دارند. با قوت گرفتن این ذهنیت در جامعه که در اکثر مواقع مدیریت سود منفی صورت می گیرد، اخیراً قانون گذاران در تعدادی از قوانین مدیریتی برای مقابله با مدیریت سود فرصت طلبانه تجدید نظر کرده اند و مثلاً قانونی وضع کرده اند که اعضای مشخص هیات مدیره شرکت ها، بایستی مهارت مالی داشته باشند. در عین حال، تعدادی از محققان با مطالعات علمی که انجام داده اند، ادعا دارند که مدیریت سود ممکن بصورت کارآمد (سودمندانه) باشد. زیرا آنها بطور بالقوه اطلاعات سودمند راجع به سود را افزایش می دهند (جیرپورن و دیگران[2] ، 2008: 623-622).
اسکات[3] (2000) مدیریت سود را به دو نوع بیان کرد:
تیلر و دی چو[6] (1997) و بالزِم و همکاران[7] (2002) در پژوهش هایی جداگانه به شواهدی دست یافتند که با دید فرصت طلبانه سازگار است. از طرف دیگر سِرمنی ام[8] (1996)، گال، لانک و اسِرینی دی[9] (2000) و کریشن[10] (2003) در پژوهش هایی به این نتیجه رسیدند که رفتار اقلام تعهدی اختیاری (نمایندهای از مدیریت سود) با چشم انداز کارآ (سودمند) سازگار می باشد، زیرا اقلام تعهدی اختیاری ارتباط مثبت معنی داری با سودآوری آتی دارد.
پژوهش های وسیعی در مدیریت سود انجام شده، اما پژوهش در خصوصی عوامل تأثیر گذار در انتخاب نوع خاصی از مدیریت سود کاملاً کم است. کریشنن[11] (2003) در پژوهشی کشف کرد که حسابرس مستقل اغلب به عنوان نماینده ای از شیوه های حاکمیت شرکتی به کار رفته و نقش مهمی را در ترغیب مدیران به سمت مدیریت سود فرصت طلبانه بازی می کنند. نماینده های دیگر حاکمیت شرکتی عبارتند از: نسبت هیئت مدیره مستقل و وجود کمیته حسابرسی.
هیلی و پالپو[12] (1993) در جهت طرفداری از مدیریت سود فرصت طلبانه استدلالی دارند. برای مثال غیر هم محور بودن مدیران و سهامداران را محرکی می دانند که مدیران از انعطاف های فراهم شده توسط اصول پذیرفته شده حسابداری به صورت فرصت طلبانه استفاده می کنند. در نتیجه یک وضع غیرعادی در گزارش سود ایجاد می کند. بنابراین به طور کلی شواهد موجود در پژوهش ها که نوع مدیریت سود فرصت طلبانه است یا کارآ تا حدودی مبهم می باشد.
[1] . Enron & Worldcom
[2] . Jiraporn et al.
[3] . Scott
[4] . opportunistic earnings management
[5] . efficient (beneficial) earnings management
[6] .Tiller & di chio
[7] . Balzem et al.
[8] .seremeni
[9] .Lang &eserni
[10] .Krishen
[11] . Krishnan
[12] . Healy & palepu.
1-4- اهداف تحقیق
پژوهش حاضر، در راستای احساس نیاز به غنی تر نمودن پژوهش های حسابداری در زمینه مدیریت سود و سیاست تقسیم سود در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران صورت گرفته است که شامل اهداف زیر می باشد:
الف) هدف کلی:
ارزیابی تأثیر دامنه فعالیت های مدیریت سود بر سیاست های تقسیم سود در میان شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران می باشد.
ب) اهداف ویژه:
ج) اهداف کاربردی: