2-5- بخش سوم: پیشینه تحقیق
مفهوم مدیریت سود از زوایای مختلفی مورد بررسی و پژوهش قرار گرفته است و تعاریف مختلفی از آن ارائه شده است. برای نمونه از نظر گوردن و همکارانش، اگر زمانی مدیران روش خاصی از روشهای حسابداری را برگزینند و نوسانات سودهای گزارش شده کاهش یابد، نتیجه مدیریت سود است. آنها همچنین متذکر میشوند که مدیران در حدود قدرتشان که ناشی از آزادی عمل در چارچوب اصول و روشهای پذیرفته شده حسابداری است می توانند روی سود گزارش شده اثر بگذارند (سوگت رویچوداری ، 2006: 337). فرضیه مدیریت سود در ابتدا با عنوان هموارسازی سود توسط هپ ورث (1953) ارائه و بعدها توسط گوردن (1964) معرفی شد و برای اولین بار توسط مک میچلسون[1] (1988) عبارت مدیریت سود جایگزین عبارت هموارسازی سود شد. سود تقسیمی و سود هر سهم میتوانند بعنوان عواملی برای کنترل و ارزیابی عملکرد مدیریت شرکت توسط سهامداران باشند. رابطه بین سود تقسیمی و سود هر سهم نشاندهنده سیاست تقسیم سود شرکت است. سیاست تقسیم سود میتواند باعث جذب سهامداران جدیدی برای شرکت شود. بسیاری بر این باورند شرکتی که سیاست تقسیم سود باثباتی دارد و هر ساله مبلغی از سود خود را بین سهامداران تقسیم میکند، این عمل نشان دهندة موفقیت و عملکرد مثبت شرکت می باشد. معمولاً شرکت هایی اقدام به تقسیم سود می کنند که نمی توانند سود خود را سرمایهگذاری نمایند. سودتقسیمی به سیاست سرمایهگذاری شرکت بستگی دارد. شرکت هایی که فرصتهای سرمایهگذاری سودآوری دارند سود را به عنوان یک منبع تامین مالی تلقی می کنند (جهانخانی و سجادی ، 1374: 73).
با توجه به موضوع مورد تحقیق، ضمن آشنایی با مبانی نظری، تحقیقات انجام گرفته مرتبط با موضوع در داخل و خارج کشور مورد بررسی قرار می گیرد.
[1] . Michelson
1-4- اهداف تحقیق
پژوهش حاضر، در راستای احساس نیاز به غنی تر نمودن پژوهش های حسابداری در زمینه مدیریت سود و سیاست تقسیم سود در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران صورت گرفته است که شامل اهداف زیر می باشد:
الف) هدف کلی:
ارزیابی تأثیر دامنه فعالیت های مدیریت سود بر سیاست های تقسیم سود در میان شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران می باشد.
ب) اهداف ویژه:
ج) اهداف کاربردی: