5-3 جمع بندی و تفسیر نتایج
به طور کلی نتایج حاصل از تحقیق نشان داد که بین معیار های عملکرد مدیریتی شرکت و معاملات اشخاص وابسته رابطه معنی داری وجود دارد ولی برای معیارهای عملکرد بازاری شرکت، نمی توان چنین نتیجه ای گرفت.
نتایج برازش الگوی شماره 1 نشان می دهد که در سطح اطمینان 95 درصد بین معاملات اشخاص وابسته (داد و ستد مالی) و بازده دارایی های شرکت رابطه ی مثبت و معنی داری وجود دارد. بنابراین می توان گفت، هنگامی که شرکت ها با اشخاص وابسته داد و ستد مالی دارند، این امر تاثیر مثتبی بر بازده دارایی های شرکت دارد این امر میتواند به این دلیل باشد که شرکت ها اغلب برای تامین نقدینگی جهت اجرای طرح های توسعه سود آور و استفاده از فرصت های سرمایه گذاری سودآور با اشخاص وابسته خود داد وستد دارند و از این رو معاملات با اشخاص وابسته می تواند برای شرکت ها مفید باشد. و از طرف دیگر شرکت ها می توانند در طرح های توسعهی سود آور اشخاص وابسته سرمایه گذاری کرده و بدین صورت بازده بیشتری کسب کنند. این نتایج با مطالعات چن و سو(2010) و اعتمادی (1390) سازگار است. همچنین می توان بر اساس تئوری نمایندگی چنین تفسیر کرد که مدیران شرکت های نمونه، از داد و ستد منابع مالی با اشخاص وابسته در راستای منافع کلی شرکت استفاده نموده و بدین ترتیب باعث افزایش سود شرکت و به نوبه خود افرایش بازده داراییهای شرکت می گردند. از این طریق مدیریت عملکرد مثبتی را به نمایش گذاشته و اعتبار خود را بهبود می بخشد. بر اساس فرضیه پاداش تئوری نمایندگی، این رفتار مدیران پاداش بیشتری را برای آنها به همراه داشته و منافع مدیران و سهامداران را در یک راستا قرار می دهد.
نتایج حاصل از الگوی شماره 2 نشان داد که بین معاملات با اشخاص وابسته برای داد و ستد کالا و خالص جریان نقد عملیاتی رابطه ی منفی و معنی داری وجود دارد. در حالیکه بین معاملات اشخاص وابسته برای داد و ستد منابع مالی با خالص جریان نقد عملیاتی رابطه ی مثبت و معنی داری وجود دارد. در تفسیر این نتایج می توان گفت که اغلب داد و ستد کالا با اشخاص وابسته به صورت غیر نقدی می باشد و ممکن است بخشی از موجودی های شرکت به جای فروش به مشتریان خارجی و تبدیل به نقد، به اشخاص وابسته داده شود و به خاطر شرایط خاص حاکم بر این گونه معاملات ، مابه ازای آن غیر نقدی باشد یا در آینده ای دور پرداخت شود، لذا داد و ستد کالا با اشخاص وابسته می تواند تاثیر منفی بر خالص جریان نقد عملیاتی داشته باشد. ولی در رابطه با داد و ستد منابع مالی می توان گفت که شرکت ها در زمان مواجه شدن با کمبود نقدینگی یا نیاز به سرمایه گذاری دست به این گونه معاملات میزنند و از این رو، جریان نقد عملیاتی ناشی از افزایش فروش محصولات شرکت یا سرمایه گذاری در طرح های سودآور، افزایش می یابد. این نتایج با مطالعات خلعتبری و همکاران(1391)، اعتمادی(1390)، لی و سانگ(2011)، عبدلوهاب و همکارن، چیونگ و همکارن و… سازگار است. تفسیر این نتایج بر اساس کارا بودن یا فرصت طلبانه بودن این معاملات حاکی از آن است که با توجه به ساختار تمرکز مالکیت در اکثر شرکت های جامعه مورد بررسی، داد و ستد کالا با اشخاص وابسته توسط سهامداران عمده برای تصاحب منابع شرکت به ضرر سهامداران خرد صورت می گیرد. این شواهد و رابطه منفی و معنی دار این معاملات با خالص جریان نقد عملیاتی نشان از رفتار فرصت طلبانه در این گونه معاملات دارد. این در حالیست که وجود رابطه مثبت و معنادار بین داد و ستد مالی با اشخاص وابسته و خالص جریان نقد عملیاتی نشان دهنده انجام آن در جهت منافع شرکت و کارا بودن اینگونه معاملات دارد.
نتایج الگوی شماره 3 و 4 که به معیارهای عملکرد بازاری شرکت را بررسی می کنند، حاکی از آن است که رابطه ی معناداری بین بازده خرید و نگهداری و بازده انباشته غیر عادی با معاملات اشخاص وابسته وجود ندارد. لذا می توان گفت که به دلیل ناکارایی بازار سرمایه ایران و عدم تقارن شدید اطلاعاتی موجود و نقش پر رنگ اطلاعات نهانی در معاملات بازار بورس، اطلاعات مربوط به معاملات اشخاص وابسته در قیمت و در نتیجه بازدهی سهام منعکس نمی شود از این رو شاهد رابطه ی معناداری بین معیارهای بازاری عملکرد و معاملات اشخاص وابسته نبودیم.
1-6 سوالات تحقیق
در این تحقیق چهار سوال اصلی به شرح زیر مطرح می شود: