مدل های نظری ارزشیابی شرکت از ادبیات وابستگی وام میگیرند و لازم است
مدل ارزشیابی ویژگی هایی از شرکت را که بر ارزش موثرند تعیین و ارتباط آنها
را با ارزش مشخص کنند. همچنین لازم است ارتباط بین ارقام حسابداری و ویژگی
های شرکت مشخص شوند. مطالعات همبستگی تحقیقاتی هستند که ارتباط بین متغیر
ها را بررسی میکنند. در این تحقیقات ارتباط ارزش بازار شرکت با ارقام
حسابداری ( سود ) بررسی میشود. همچنین در این مطالعات فرض میشود که هرچه
متغیر های توضیحی بیشتر باشند قدرت توضیح دهندگی مدل بیشتر میشود و محققان
همواره تعداد این متغیر ها را افزایش دادند. نکته مهم مناسبت داشتن مدل با
شرکت های مورد مطالعه است
( سمیعی به نقل از افلاطونی،88)
یکی از معایب مدل ارزشیابی نامناسب و یا عدم تشخیص ارتباط بین ویزگی ها و ارقام حسابداری این است که علامت و یا مقدار ضرایب ارقام حسابداری در رگرسیون وابستگی افزایشی، به شکل نادرست پیش بینی شوند. مشکل دیگر مساله حذف متغیر هایی با همبستگی زیاد است. در برخی زمینه های تحقیقاتی بازار سرمایه مناسب بودن مدل و تشخیص ارتباطات از اهمیت خاصی برخوردار است. بیشتر مدل های ارزشیابی برای مواردی که از آن استفاده میشود نامناسب است و همچنین ارتباط حسابداری با آنها به درستی مشخص نشده است. در بسیاری از مطالعات وابستگی افزایش که به روی اجزای تزازنامه صورت گرفته اند مدل ارزشیابی بر اساس این فرض که ارزش بازار حقوق صاحبان سهام برابر است با ارزش بازار دارایی ها منهای ارزش بازار بدهی. این نوع مدل را مدل ترازنامه ای مینامند(همان منبع).
در مطالعات وابستگی که در مورد سود انجام میگیرد ( مدل سود ) فرض میشود که سود ها اطلاعاتی درباره جریان های نقدی آی هستند و در نتیجه نرخ بازده مورد انتظار سهام بر روی یکی از این موارد برازش میشود: (1) اجزای سود و یا تغییرات اجزای سود و (2) سود یا تغییرات سود. برخی از موارد نیز از رگرسیون های معکوس استفاده میشود یعنی سود بر روی نرخ بازده بازار رگرسیون میشود( سمیعی به نقل از افلاطونی،88).
سومین مدل از مطالعات السون [1]( 1995) و اولسن و فلتمن[2] ( 1995 ) به دست می آیند. در این حالت سود غیر عادی ( سود منهای هزینه سرمایه دفتری ) در نظر گرفته میشود. السون ارزش شرکت را حاصل جمع ارزش دفتری شرکت در اول دوره و سرقفلی تعریف میکند. منظور از سرقفلی ارزش فعلی مورد انتظار سود های خالص غیر عادی آتی است. لازمه برقرار این رابطه این است که تمامی اقلام سود وزیان غیر عملیاتی سرمایه ای در صورت سود وزیان گزارش شود به همین دلیل وی تئوری خویش را مازاد پاک[3] مینامد. السون مدل خویش را بر مبنای شرایط آرمانی، یعنی سرقفلی صفر، پایه ریزی کرد سرقفلی صفر نشان دهنده حالتی خاصی از مدل آنها است که حسابداری بدون تعصب[4] نامیده میشود، یعنی ارزش همه دارایی ها و بدهی ها بر مبنای ارزش منصفانه تعیین میشود. در تحقیقات، با فرض دوره زمانی محدود و محاسبه هزینه سرمایه و سود های غیر عادی از طریق ذیل میتوان از این مدل استفاده کرد: سود غیر عادی دوره برابر است با مابه التفاوت سود واقعی و سود خالص مورد انتظار؛ سود خالص مورد انتظار با حاصلضرب ارزش دفتری اول دوره حقوق صاحبان سهام در هزینه سرمایه؛ هزینه سرمایه با اقتباس از الگوی قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای به صورت ذیل محاسبه میشود: مجموع حاصلضرب نرخ بهره بدون ریسک در مکمل بتای سهم و حاصلضرب بتای سهم در نرخ بازده پرتفولیوی بازار، نهایتاً، ارزش فعلی سود های خالص غیر عادی دوره زمانی محدود، برابر با ارزش شرکت است ( اسکات، 2003).
در کل مدلهای ارزشیابی، واکنش بازار سهام به اطلاعات حسابداری را اندازه گیری میکنند. هرچه واکنش بیشتر باشد محتوای اطلاعاتی بیشتر است. مدل محتوای اطلاعاتی این تحقیق بر پایه مدل سود اقتباس میشود. بسیار از تحقیقات نظیر تانگ و همکاران (2012)؛ تانگ و فرث[5] (2011)، مارتینز و پاسامانی(2011) با استفاده از مدل سود ، نرخ بازده سهام را ، علاوه بر سود حسابداری، به روی تفاوت های سود حسابداری و مالیاتی رگرس میکنند تا تاثیر اطلاعاتی آنها، بعنوان نمایندهی کیفیت سود، بررسی شود. مدل مورد استفاده این تحقیق نیز برگرفته از مدل ترکیبی سود و تفاوت های سود حسابداری و مالیاتی است.
[1] Ohlson
[2] Feltham
[3] Clean Surplus
[4] Unbiased Accounting
[5] Firth
1-3) اهداف تحقیق
اهداف تحقیق را میتوان در قالب چند هدف اصلی و فرعی عنوان کرد. عمده ترین هدف این تحقیق یافتن پاسخی برای سودمند بودن تفاوت ها از لحاظ انعکاس کیفیت سود است و مربوط بودن به مدلهای تصمیم گیری سرمایه گذاران است. از دیگر اهداف این تحقیق یافتن شواهدی دال بر اهمیت داشتن مبحث حسابداری مالیات سود است. همانگونه که در بخش بعدی توضیح داده میشود، استانداری با این عنوان و با این موضوع در کشور ما وجود ندارد.ارائه شواهدی حاکی از مربوط بودن تفاوت ها میتواند سیگنال هایی دال بر لزوم بازنگری در دلایل توجیهی عدم ضرورت چنین استانداری برای کشور باشد. .همچنین یکی دیگر از اهداف فرعی این تحقیق میتواند ارائه یک معیار برای محک زدن میزان واقع گرایی موجود در سود های گزارش شده شرکت ها باشد. بدلیل عدم وجود معیار منحصر به فرد همواره از معیار های گونگون برای این مهم استفاده شده است. یافتن شواهدی دال بر رابطه داشتن تفاوت ها با رشد سود شرکت ها میتواند معیار دیگری در کنار سایر معیار ها ارزیابی سود شرکت های فراهم آورد.